کرمان تا ابد ایستاده است
- شناسه خبر: 9090
- تاریخ و زمان ارسال: ۴ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۰۸:۰۲
- بازدید : 94
- نویسنده: بوتیا نیوز
به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «بوتیانیوز » ؛ بهمن که ار راه میرسد، بوی انقلاب سال ۵۷ بار میآید و یاد و خاطره امامشهدا باز در ذهن من تازه میشود، اما اوج این شادابی و سرزندگی در ۲۲ بهمن تجلی دیگری پیدا میکند، امسال هم علارغم سردی هوا لباس میپوشم و با شور و شوق تازهای چند ساعت زودتر از شروع مراسم خود را محل شروع آن میرسانم.
در راه عجب صحنههای بینظیری دیده میشود مثلا پیرزنی به همراه یک دختر ۵ یا ۶ ساله دست یکدیگر را گرفته بودند و باز به صحنهآمده بودند. به محل شروع راهپیمایی رسیدم و اما انگار برخی سحرخیزتر از من بودند و زودتر خود را به این مراسم رسانده بودند، به راستی که این شور و هیجان چهل و چند ساله از چه چیزی نشأت میگیرد. مردمی که با وجود همهی تحریمها، ترورها و مشکلات اقتصادی هنوز پای کار انقلاب اند.
آن طرفتر آتشنشانهایی را دیدم که لباس شریف خدمت به مراسم آمده بودند، وقتی از آنان دلیل حضورشان را سوال کردم، در حالی که لبخند میزندند، گفتند این راهپیمایی نیز برای ما نوعی عملیات است، عملیاتای از جنس مقاومت، ایستادگی تا بگویم ما از انقلاب حمایت میکنی و تا پای جان برای ایران عریز خواهیم ماند.
از طرفتر دخترکی جوان در حال نقاشی پرچم شریف جمهوریاسلامی بر روی صورت کودکان بود، و چه زیبا این کودکان در انتظار بودند، وقتی از این دخترک دلیل این کار را سوال کردم، وی در حالی که بر روی صورت دخترکی با مویبور نقاشی میکرد، ابراز کرد: امروز با وضوح از منزل خارج شدم چرا معتقد هستم، نگارش این پرچم حرمت دارد و باید با وضوع انجام شود و خدا میداند که چه خونهایی پای این پرچم ریخته نشده است.
در همین حال بودم که ناگهان از پشت بلندگو اعلام کردند تا لحظاتای دیگر راهپیمایی شروع میشود، و من نیز ناخودآگاه به همراه جمعیت به جلو رفتم و در صف اول ایستادم و با صلابت زینبگونه شروع به شعار دادن کردم و راهپیمایی شروع شد.
با جمعیت به پیش رفتم، در راه پرچم آمریکا و اسرائیل بر زمین نقش بسته بود، هر که به این پرچم میرسید، گامهای خود محکمتر میکرد و جور دیگری بر این پرچم پا میکوبید.
در راه مادرانی را میدیدم که همراه با جهاد فرزندآوری خود به این راهپیمایی آمدهبودند، این را از آن مادری که همراه با ۴ فرزند خود و کالسکه به میدان آمده بود فهمیدم، و فرزندان او چونان شیر بیشه و پرقدرت آمده بودتد تا بگویند ما هستیم و سربازان آینده این نظام خواهیم بود، به راستی که این مادر چگونه توانسته این چنین فرزندانی پرامید و قدرتمند آمده کند و تحویل نظام دهد.
صحنه جالب توجهام را جلب کرد، پدربزرگ که همراه با کالسکه آمده بود، چه قاب زیبایی بود دو نسل در یک قاب.
در مسیر موکبها و ایستگاههای صلواتی بنا شده بود، که خود داوطلبانه به میدان آمده بودند، بدون اینکه به آنان دستور دهند و مجبور باشند.
خانمی با چادر مشکی یک قاب عکس در دست عجب خودنمایی میکرد، وقتی نزدیک او شدم، و نام شهید را خواندم، چقدر نام شهید محمدطاها قدیری برایم آشنا بود، خاطرم افتاد که همین چند هفته پیش بود که با این خانواده مصاحبه داشتهام و آن روز در مصاحبه از مردم خواسته بود که در مراسم حضور داشته باشند، اما امروز با وجود مجروحیت در این راهپیمایی حاضر شده بود.
راهپیمایی آرام آرام به پایان خود نزدیک میشد و خیابانهای کرمان امروز شاهد حضور پرشوری دیگر از مردم همیشه در صحنه و انقلابی کرمان بود، مردمی که فارغ از سن و سال، دین و آیین به میدان آمده بودند تا به دشمنان اسلام بگویند بکشید ما ملت ما بیدارتر میشود…..
انتهای پیام/تاج الدینی