چشم کرمانیها به جمال یوسف زمانه روشن شد
به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه خبری بوتیانیوز؛ انتظار، انتظار، انتظار و باز هم انتظار…. چه واژه عجیبی است چند روز پیش بود که تماس گرفتند و من را برای دیدار حضرت آقا در بیت رهبری دعوت کردند، من این دعوت را قبول نکردم بلکه با جان و دل و اعماق وجود پذیرفتم که به دیدار رهبرم بروم. اصلا نفهمیدم این چند روز چگونه گذشت فقط کوله و بارم را بستم و راهی تهران شدم. در راه هر چه که به تهران نزدیکتر میشدیم و عقربههای ساعت آرامتر حرکت میکردند، قلب من تندتر میزد. ثانیهها که به صبح دیدار نزدیکتر میشد...